طرح مسأله و ضروت بحث

در حوزه ی ادبیات نابرابری های اجتماعی، فرضیات زیادی به طرح مدعیات پایگاهی پرداخته اند. موانع ایجاد شده در کسب موقعیت اجتماعی درخور، از طرق مختلف به مدعیات پایگاهی دامن می زند.

این موضوع خصوصاً در مورد گروه های محروم اجتماعی مانند گروه های سنی، جنسی، مذهبی، اقلیت و چند گانه در پایگاه مصداق بیش تری پیدا می کند. ادعای پایگاهی با کنش هایی از جمله طرز بیان، رفتار و نمادهایی که به دیگران عضویت در گروهی خاص را گوشزد می کند، مشخص می گردد.

این ادعا نه تنها شأن و منزلت، که سبک زندگی و فرصت هایی را برای فرد فراهم می آورد. احساس نیاز افراد به ادعای پایگاهی هنگامی که احترام و منزلت و موقعیت آن ها مورد تهدید قرار می گیرد، افزایش می یابد.
 
در این مقاله به بررسی رابطه ی بین موقعیت ساختاری و وضعیت چندگانه ی پایگاهی بر سبک زندگی با جهت گیری ارزشی مادی و یا فرهنگی به عنوان مصداقی از مدعیات پایگاهی پرداخته می شود تا مشخص شود که آیا تهدید و محرومیت پایگاهی به سبک زندگی با گرایشات ارزشی خاص می انجامد یا خیر؟

یافته ها نشان از تمایل زنان، مجردان، غیرشاغلان و پایگاه بالاتر اجتماعی به سبک زندگی با گرایش فرهنگی دارد و تمایل افراد تحصیلکرده و دوگانه پایگاهی، به سبک زندگی با گرایش مادی است. در این میان مهم ترین متغیرهای مبین در روابط چندگانه ی جنسیت، تحصیلات، پایگاه اجتماعی و دوگانگی پایگاهی بوده است.


در این مقاله به موضوع سبک زندگی گروه هایی که تجربه ی تهدید موقعیت منزلتی را دارند، پرداخته می شود. گروه هایی اجتماعی که با وجود دستیابی به موقعیتی مشابه، آن گونه که باید و شاید در موقعیت های منزلتی مناسب قرار نگرفته اند.

بنابر مفروضات ادبیات قشربندی اجتماعی هنگامی که موقعیت پایگاهی افراد مورد تهدید قرار گیرد، تظاهرات پایگاهی برای اثبات موقعیت درخور و شایسته فزونی می گیرد. تظاهرات پایگاهی با بیان، رفتار و مالکیت نمادهایی که به دیگران عضویت پایگاهی خاص را گوشزد می کند، صورت می گیرد.

افراد هنگامی که دیگران در جامعه تظاهرات پایگاهی آن ها را تصدیق کرده و مشروع بدانند و رفتار خود را در کنش متقابل بر اساس آن تنظیم نمایند، به اثبات موقعیت پایگاهی خود دست می یابند.

به دلیل عدم پذیرش و عضویت در گروه های خاص و فقدان دسترسی به نمادها و منابعی که عضویت پایگاهی را گوشزد می کند، افراد و گروه ها مجبور می شوند برای حفاظت و نگهداری و اثبات موقعیت خود، با تأکید بیش تر بر نمادها و منابع و با تمهیدات بیش تری به اثبات ادعای پایگاهی خود بپردازند.

ادعای پایگاهی، یکی از نمودهای ابهام در ابعاد موقعیت اجتماعی است که با کنش و نمادهایی که به دیگران عضویت در گروه پایگاهی خاص را گوشزد می کند، شکل می گیرد. تعلق به پایگاهی خاص و کسب هویت از آن، احترام و آبروی پایگاهی را برای مدعی به همراه دارد. این ادعا نه تنها شأن و منزلت که فرصت ها و سبک های خاص زندگی را ممکن می سازد.

احساس نیاز به ادعای پایگاهی که خصوصاً هنگامی که احترام و منزلت پایگاهی خاص مورد تهدید قرار می گیرد، افزایش می یابد. این مسأله در مورد گروه های اجتماعی محروم مثل جوانان و زنان و گروه های اقلیت که عمدتاً از ورود به بعضی از موقعیت های اجتماعی منع می شوند، مصداق بیش تری پیدا می کند.

فرافکنی ویژگی های خاص به این گروه ها هم چون خودپنداره ی ضعیف یا عدم توانایی فعالیت های اجتماعی به محروم نگاه داشتن این گروه ها در ورود به این موقعیت ها کمک می رساند. در عین حال منزلت و احترام پایگاهی افراد اگر به عنوان عضوی محترم به رسمیت شناخته نشود، سبک زندگی را دچار اختلالاتی می سازد.

فرصت های زندگی و سبک زندگی از مهم ترین پیامدهای ابهام و ناهماهنگی در منزلت افراد محسوب می شوند. فرصت هایی مثل کیفیت و کمیت سبک زندگی، از طریق پایگاه اجتماعی تعیین و رقم زده می شود. در دنیای مصرفی امروز، سبک زندگی خصوصاً از طریق مصارف فرهنگی و مادی مشخص می گردد.

این مقاله با استفاده از تئوری های دوگراف، وبلن، بوردیو دی ماجیو، لامانت و دیگران در این حوزه، درصدد پاسخگویی بدین سؤال است که چگونه موقعیت های پایگاهی مورد تهدید درصدد احیاء منزلت کسب نشده و یا از دست رفته برمی آیند. بر اساس این نظریات انتخاب افراد از تمایزات و تشخص مادی و فرهنگی، به موقعیت ساختاری، زمینه های فرهنگی و ترجیحات شخص بستگی دارد.

بدین ترتیب افرادی که منزلت پایگاهی آن ها به گونه ای در جامعه مورد تهدید قرار می گیرد، بیش تر احتمال دارد که با توجه به ابهامات پایگاهی خود، اهمیت بیش تری برای سبک های زندگی فرهنگی و مادی قایل شوند. این اهمیت با توسل و استناد به سرمایه های مادی یا فرهنگی، سبب تقویت زمینه های گرایش به مصارف فرهنگی و مادی در بین خانواده ها و تداوم آن از طریق انتقال به فرزندان می شود و از این جهت دارای اهمیت ویژه می گردد.
 

مرور نظری

از تحلیل وبر در مورد ساختار نابرابری اجتماعی معمولاً به عنوان سرمنشأ مطالعات ابهام پایگاهی به شمار می آید. مدل تحلیلی وبر به خاطر مفروش دانستن ابعاد چندگانه ی نابرابری، زمینه ی مناسب را برای این گونه مطالعات فراهم می سازد.

از آن جا که در صورت وجود منابع نابرابری متعدد و به ویژه در جوامع باز، در زمان واحد افراد ممکن است افراد رتبه های متفاوتی را در ابعاد نابرابری کسب نمایند، ناهماهنگی پایگاهی به عنوان مسأله ای با پیامدهای گوناگون مورد توجه قرار می گیرد.

بدین ترتیب ناهماهنگی پایگاه یا عدم تعادل در ابعاد مختلف موقعیت کلی اجتماعی، اشغال رتبه های ناهمسان و گاه متضاد در شاخص های تشکیل دهنده ی موقعیت اجتماعی افراد را بازگو می کند. این وضعیت می تواند به انتظارات متضاد در مورد رفتار دیگران و یا عدم اطمینان در مورد رفتار خود منجر شود.

بسیاری از محققان در این حوزه بر این باورند در صورت ایجاد ناهماهنگی پایگاهی، افراد معمولاً خود را با بعد و یا شاخصی که در آن فراتر از شاخص های دیگر قرار می گیرند، ارزیابی نموده، بر اساس آن خود را تعریف می کنند و رفتار می نمایند (مدل به حداکثر رسانی). در حالی که سایرین آن ها را با بعد فروتر می بینند و بدین گونه موقعیت و منزلت پایگاهی آن ها را نازل تر برآورد می کنند (تامین، 1373، 76-75).
 

وبر پایگاه را با سبک زندگی خاص معرفی می نماید. سبک زندگی با رفتارهایی که به دیگران عضویت گروهی فرد را گوشزد می نماید، مطابقت دارد (گراب، 1373، 78).


وبلن
در توضیح این ابعاد به بیان کشمکش دائمی به منظور کسب عزت نفس اشاره می کند. ادعای پایگاهی سبک زندگی خاصی را می طلبد که با کنشی متمایز-مصرف کالاهای مادی، اخلاقیات، استانداردها، سلایق و خصوصیات رفتاری-مشخص می گردد. این سبک زندگی هم چنین با ادعای عضویت در گروه های خاصی شکل نمادین به خود می گیرد. در این منظر طبقه در وهله ی اول با نوع شغل و سبک زندگی با مالکیت کالاهای مادی و رفتارهای ارزشمند فرهنگی تعریف می شود (وبلن، 1383).

وبلن رقابت های پایگاهی را به حوزه ی مصرف می پیوندد. از نظر وبلن به دو روش، ثروت و دارایی به نمایش گذاشته و پایگاه کسب می شود. مصرف آشکار و تظاهری به مصرف کالاهای غیرضروری و فراغت تظاهری به گذران زمان در فعالیت های غیرتولیدی مثل تقدیر فرهنگ برتر، آموزش هنرهای روشنفکرانه، نواختن یک وسیله ی موسیقی و یا آموزش رموز پیچیده ی آداب اشاره دارد.

گرچه وبلن در مورد طبقه ی بالا مطالعه می کند؛ ولی معتقد است که رقابت پایگاهی در همه ی گروه های اجتماعی به همین نحو عمل می کند. گروه های فراتر نمی توانند صاحب منزلت شوند مگر اینکه افراد جامعه با معانی و ارزش های نمایش تظاهری آن ها موافقت داشته باشند. هم چشمی در مال و منال، واژه کلیدی وبلن در نشان دادن کوشش اعضای گروه های فروتر در مصرف تظاهری لازم برای به دست آوردن پایگاه بالاتر است (وبلن، 1383).
 

منزلت پایگاه اجتماعی در دیدگاه وبر

در نظر وبر نیز گرچه منزلت پایگاهی در مقابل تظاهر به مالکیت صرف قرار می گیرد ولی اغلب، این دو با یکدیگر تداخل پیدا می کنند (بوترو، 2005: 40). وبر گروه های منزلتی را به عنوان جمعی که اعضای خود را برای کشمکش رقابتی از همه نوع یعنی هم مادی و هم نمادین به تحرک وامی دارد، نشان می دهد.

حصار اجتماعی مفهومی است که وبر برای نشان دادن کوشش افراد و گروه ها برای افزایش امتیازات خود از شرایط موجود و یا انحصاری کردن منابع با ارزش و محدودیت دسترسی برای افراد دیگر به کار می برد. حصار در هر سه بعد قشربندی ایجاد می شود و منابعی که برای آن ها رقابت می شود، می تواند منابع فرهنگی، منزلتی، مقررات سبک زندگی، پذیرش در دایره های اجتماعی، حقوقی، قانونی، سیاسی و یا حتی شهروندی باشد (همان، 42-41).

انحصاری کردن شکلی از تسلط است و هدف آن ایجاد محدودیت در دسترسی به فرصت های اجتماعی، اقتصادی برای افراد خارج از گروه می باشد. در این صورت حصار اجتماعی فرآیند انقیاد در درون سلسله مراتب اجتماعی است که در آن یک گروه فرصت ها را از دیگران با تعریف عدم لزوم و یا استحقاق برخورداری از آن ها دریغ می دارد.

در مقابل، گروه ها و افراد طرد شده سعی می کنند که موانع دفاعی تمایز و تحرک گروهی را از جا بر کنند. این عکس العمل انتخابی با عنوان غصب، معمولاً توسط تقلید از سبک زندگی گروه های مسلط انجام می شود. توصیف وبر از مفهوم حصار، آن را به مقوله ای رقابتی برای کسب منابع کمیاب از جمله منابع مادی و آرمانی و نمادی تبدیل می کند.

حصار توسط طیفی از کنش های اجتماعی از جمله الگوهای مصرفی، فعالیت فرهنگی و فراغتی متمایز شکل می گیرد و فاصله و جدایی اجتماعی و به دنبال آن طرد و غصب گروهی را فراهم می نماید (پارکین، 1382، 183-176).

دی ماجیو بر همین اساس عقیده دارد که گروه های منزلتی با ایجاد محدودیت در امکان دسترسی دیگران به فرصت های مادی و فرهنگی توسط وضع قواعد خاص فرهنگی، فرصت های مطلوب برای مبادله را برای گروه خود محدود و انحصاری می سازند.

فرهنگ پایگاهی، از انتظارات رفتاری مورد پذیرش گروه منزلتی، قابل تفکیک نیست، اما در جوامع متحول کنونی، گروه های منزلتی که تمایلی به بی شکلی و توسعه ی شبکه های اجتماعی، به جای گروه های کاملاً محصور دارند و به دنبال ایجاد فرصت بیش تر برای عضویت در طبقه ی متوسط هستند، شبکه های فرئی و اجتماعی و به خصوص شبکه های ارتباطی طبقه ی متوسط را وسیع تر، متعددتر و پراکنده تر می سازند.

در چنین وضعیتی، به جای ادراک نقش های از پیش تعیین شده در اجتماعات کاملاً مرزبندی شده، شناخت، براساس انجام عمل رمزدادن به نقش های خاص و رمزگشایی از آن ها صورت می گیرد. بدین ترتیب پایگاه، دیگر قابل تحویل به عضویت گروهی نبوده، بیش تر تابع یک روند فرهنگی می شود.

قابلیت مشارکت در فرهنگ پایگاهی خاص، خود منبع و مرجعی برای ایجاد شبکه های اجتماعی جدید می شود و از این طریق می تواند در کسب بعضی از امتیازات اجتماعی و منزلتی مفید واقع گردد. امکان مشارکت در یک فرهنگ پایگاهی با منزلت بالا، افراد را به ارتباط با کسانی که تخصیص پاداش ها و امتیازات اجتماعی را کنترل می کنند، قادر ساخته، در نهایت امکان برخورداری از این گونه امتیازات را امکان پذیر می سازد (دی ماجیو، 1985، 35- 1231).
 

تشخیص موقعیت اجتماعی از دیدگاه لامانت

به نظر لامانت (1992) درجامعه ای با درجات مختلف تناقض در موقعیت پایگاهی و ابهام در ابعاد موقعیت اجتماعی، تشخیص موقعیت اجتماعی مشکل می شود. در این حالت نمادهای پایگاهی ممکن است دچار سردرگمی شوند و نیاز به بازتعریف داشته باشند. احساس ناامنی در موقعیت اجتماعی، اطمینان پایگاهی را دچار مخاطره می سازد.

در موقعیت پایگاهی تعریف شده و مطمئن، نمادهای پایگاهی برای همه ی افراد قابل فهم است و ادعای تشخص آسان تر صورت می گیرد. هرچه موقعیت ها نامطمئن تر و متناقض تر شوند، نه تنها سرمایه ی فرهنگی به صورتی ناآگاهانه و به عنوان بخشی از عادت واره ها به کارگرفته می شوند؛ بلکه هم چنین از آن به گونه آگاهانه و برای ادعا و مطالبات تظاهری پایگاهی استفاده می شود.

خصوصاً کسانی که تهدیدی را علیه پایگاه منزلتی خود احساس می کنند، تأکید بیش تری بر انواع اشکال سرمایه و مصرف تظاهری آن می نمایند. بدین ترتیب سرمایه ی مادی و یا نمادی، نه تنها امنیت و اطمینان پایگاهی را تضمین می کند؛ بلکه هم چنین در یک بافت اجتماعی متناقض، به ابزاری برای ادعای پایگاهی تبدیل می گردد(پلرین، 2001: 5-3).


بسیاری از محققان حوزه ی ابهام پایگاهی، به بررسی رابطه ی بین ابعاد نابرابری و سبک زندگی به عنوان یکی از شاخص های پیامدهای این ناهماهنگی پرداخته اند. این تحقیقات بیش تر درباره ی جوامع جهان سوم که تحت روند مدرنیزاسیون قرار داشته اند و دوگانگی سنت و مدرنیسم را تجربه می کنند و یا در مورد گروه های اقلیت در جوامع پیشرفته انجام شده است (درسلر، 1988: 80).


بسیاری از این گونه تحقیقات به بررسی مکانیزم های روانشناسی اجتماعی برای شرح چگونگی رابطه ی بین ابهام در پایگاه و پیامدهای رفتاری و نگرشی آن پرداخته اند. بعضی از این تحقیقات به بررسی ناهماهنگی و اغتشاش در انتظارات هنجاری، عدالت توزیعی و ناهماهنگی شناختی پرداخته و از تحصیلات، به عنوان یک نوع سرمایه گذاری و از منزلت شغلی، به عنوان پاداش اجتماعی و از درآمد، به عنوان پاداش مادی نام برده اند.

به نظر این گروه از تحقیقات، در مورد رابطه ی مناسب بین این ابعاد، در جامعه باورهایی هنجاری وجود دارد، بدین صورت که پاداش دریافت شده باید متناسب با سرمایه گذاری باشد (براون، 1988، 216).

مدل های تحلیلی گوناگونی برای توضیح ناهماهنگی پایگاهی و سبک های زندگی به کار گرفته می شود. در اولین مدل به پیروی از لنسکی(1954)، ناهماهنگی بین شغل و درآمد به عنوان معرف های موقعیت پایگاهی (درسلر، 1988، 81)، در دومین مدل، جدایی و فاصله بین انتظارات و اکتسابات و پیامدهای ناشی از آن بررسی می شود. در این مدل، از تحصیلات به عنوان سنجه ی انتظارات و از شغل به عنوان معرف اکتسابات استفاده می شود. بر اساس این مدل، در صورت پیشی گرفتن انتظارات از اکتسابات، می باید منتظر پیامدهایی بود.

در سومین مدل که به نام ناهماهنگی در سبک زندگی شناخته می شود، پایگاه، با مالکیت مقولات، با ارزش فرهنگی و مادی و مطابقت با رفتارهای مناسب با آن سنجیده می شود. مالکیت و یا نمایش این مقولات با ادعای پایگاه برتر همراه می شود. انتخاب سبک زندگی تا آنجا که با موقعیت در سلسله مراتب اجتماعی مطابقت داشته باشد، بدون ایجاد مسأله انجام می پذیرد.

در صورتی که سبک زندگی از موقعیت سلسله مراتبی که با رتبه ی شغلی سنجیده می شود پیشی گیرد، در این صورت افراد با انتظارات و تعاملات اجتماعی متضاد روبه رو شده، برای کاهش این تناقض مجبور به پافشاری بیش تر بر ادعای پایگاهی خود می شوند.

این وضعیت برای گروه های محروم یا ناهماهنگ در مؤلفه های پایگاهی نیز متصور است. این گروه ها با سرمایه گذاری در بعضی از ابعاد پایگاه و عدم بازگشت امتیازات و انتظارات ناشی از آن ممکن است که با رفتارهایی متفاوت در سبک زندگی درصدد حل این تناقض برآیند.
 

منزلت پایگاهی و مصرف فرهنگی

در ادبیات جامعه شناسی، منزلت پایگاهی در رابطه با سبک و گرایشات فرهنگی و فرصت های زندگی قرار می گیرد(هاو، 1992، 6-5). پایگاه افراد، در صورت ادعای فرد و تصدیق دیگران ایجاد می گردد. مطالبه ی پایگاه خاص برای افراد خصوصاً در موقعیت های فروتر جامعه، مسأله ای چالش برانگیز قلمداد می شود.

برای پیوستن به پایگاه منزلتی مفروض، انتخاب سبک زندگی خاص چه در رفتار و چه در تملک مطلوبیت های مادی و کیفی، لازم به نظر می رسد. به رسمیت شناخته شدن موقعیت اجتماعی، مستلزم رفتاری خاص از جمله اشتغال به فعالیت اجتماعی پرمنزلت و دارابودن حداقل امکانات تعریف شده می باشد (پلرین، 2001: 3-2).

هم چنین در جامعه ی امروز، منزلت پایگاهی با به کارگیری سرمایه ی فرهنگی و مادی ساخته می شود. سرمایه فرهنگی با کسب فرهنگ برتر و سرمایه ی مادی با دارایی های مادی، درآمد و نمادهای آن ایجاد می شود.

افراد جامعه در زمینه های اجتماعی مختلف با سرمایه های فرهنگی خود برای کسب منزلت پایگاهی به رقابت می پردازند (بوردیو، 1984). گرچه استفاده ی نخبگان از سرمایه ی فرهنگی در ایجاد تشخص و تمایز، آگاهانه و استراتژیک نیست، اما تأثیر خود را برای تشخیص منزلت نخبگان از منزلت های دیگر باقی می گذارد. پیامد این پدیده، انتظار نخبگان برای کسب موقعیت های شغلی برتر و پردرآمدتر می باشد که از این طریق سرمایه ی فرهنگی تبدیل به سرمایه ی مادی می شود.

بوردیو منزلت پایگاهی را از طریق ذایقه و سلیقه مطالعه می کند. از نظر وی سرمایه ی فرهنگی تعیین کننده سطح پرستیژ و منزلت فرهنگی سطوح مختلف ساختار طبقاتی در جامعه است. وی با وبلن در اینکه سرمایه اقتصادی، از طریق منابع کمیاب مادی و سرمایه ی فرهنگی، از طریق منابع زیبایی شناختی کمیاب و سبک های زندگی ویژه ی نخبگان فرهنگی ایجاد می شود، موافقت دارد.

اما به جای رقابت آگاهانه برای کسب موقعیت منزلتی، به توصیف استفاده ی ناخودآگاه از سرمایه ی فرهنگی تجسم یافته در عادت واره ها می پردازد. عادت واره ها در طبقات برتر با حساسیت ها، آداب، سلایق و شناخت خاص، سبب تشخص انحصاری آن ها از سایر گروه های اجتماعی می گردد. بدین ترتیب سرمایه ی فرهنگی به عنوان یک ویژگی هژمونیک طبقات برتر معرفی می شود که به دارندگان خود اطمینان و مشروعیت استفاده از آن را می بخشد (بوردیو، 1984: 96-85).

به نظر بوردیو سرمایه ی فرهنگی بخشی از ویژگی های فردی است که وظیفه ی خود را در بازتولید سلسله مراتب منزلتی، بدون توجه به استفاده ی آگاهانه از آن، انجام می دهد. در تعاملات اجتماعی، سرمایه ی فرهنگی به منظور بازتولید سلسله مراتب پایگاهی عمل و به ابقای تمایزات طبقاتی کمک می کند و همانند سرمایه ی مادی به فرصت های زندگی افراد شکل می بخشد.

افراد در محیط ها و زمینه های مختلف اجتماعی با ترکیب سرمایه ی فرهنگی و مادی رتبه بندی می شوند. در درون هر محیط، رتبه ی بالاتر دارای سبک زندگی فرهنگی بالاتر است و باعث تسلط و مشروعیت صاحبان آن می شود (تالی، 1998: 370).

در بعضی از جوامع و در مورد بعضی از افراد و گروه ها این مؤلفه ها در پیوند با یکدیگر قرار می گیرند؛ همان طور که بوردیو اظهار می دارد افراد با منزلت پایین کاملاً خارج از سیستم موقعیت و درک فرهنگ برتر و زیبایی شناختی قرار می گیرند (بوردیو، 1994: 57).

برای مقابله با این شرایط، افراد گروه های محروم، بیش تر احتمال دارد که به مدعیات پایگاهی بپردازند. مدعیات پایگاهی فرهنگی و مادی، به لحاظ تحلیلی می توانند از یکدیگر جدا باشند و افراد بر اساس زمینه و بافت فرهنگی، شرایط ساختاری، ترجیحات فردی و منابع، از میا آن ها دست به انتخاب زنند (لامانت، 1992، به نقل از پلرین، 2001: 45).

در این میان زنان، جوانان، گروه های اقلیت دینی و قومی، پایگاه های فروتر اجتماعی، و افرادی با دوگانگی ساختاری و یا ناهماهنگی پایگاهی که در موقعیت فروتری قرار دارند، برای جبران این محرومیت و کاهش ناهماهنگی ها و عدم تعادل های موجود بین ابعاد پایگاهی، دارای مدعیات پایگاهی خواهند بود. این مدعیات که خود نتیجه ی ابهام و عدم پذیرش پایگاه از طرف خود و دیگران است، می تواند در صورتی مثبت یا منفی باشد.
 

جهت گیری ارزشی اشتباه

افراد دارای موقعیت های ساختاری متفاوت، معمولاً خود را با پایگاه بالاتر و گروه های مرجع آن ارزیابی می نمایند. در حالی که افراد جامعه آن ها را با بعد پایین تر پایگاه می سنجند. این ابهام در ارزیابی خود و دیگران منجر به جهت گیری ارزشی و گرایشات روانی و اجتماعی از جمله تمایل به استفاده و تعریف خود از طریق جهت گیری های ارزشی در سبک های زندگی فرهنگی و یا مادی می شود (دوگراف، 1999: 268).

در این بررسی فرض می شود که سبک زندگی فرهنگی و مادی بر اساس شرایطی همچون موقعیت ساختاری، زمینه های فرهنگی، ویژگی های فردی و یا دوگانگی های ساختاری شکل گرفته و رشد می یابد. محرومیت فرهنگی و پیشداوری در مورد موقعیت اجتماعی فروتر و محرومیت مادی پایگاه اجتماعی، تظاهراتی مصرفی را به عنوان نمادی، به منظور تصاحب پایگاه سلب شده شکل می بخشد و جلب احترام اجتماعی ادعایی، از طریق به نمایش گذاردن و مهم جلوه دادن مقولات ارزشی مادی و فرهنگی امکان پذیر می شود.
 

با تحقق این شرایط گزاره هایی به صورت فرضیات زیر قابل بررسی می شوند:

- پایگاه اجتماعی افراد تعیین کننده ی سبک زندگی فرهنگی و یا مادی آن ها می باشد.
- ناهماهنگی پایگاهی، سبک زندگی فرهنگی و یا مادی را تعیین می کند.
- ویژگی های انتسابی همچون جنس، سن، منشأ و قومیت در انتخاب سبک زندگی افراد نقش دارند.
- ویژگی های اکتسابی مانند تحصیلات، درآمد، هزینه های زندگی با انتخاب سبک زندگی رابطه دارند.
 

روش بررسی

روش غالب در تحقیق حاضر پیمایش و ابزار گردآوری داده، مصاحبه ی ساختارمند و دارای پرسشنامه بوده است. جمعیت آماری شامل تمامی افراد بزرگسال 60-25 ساله ای است که در خانواد های مناطق بیست و دوگانه تهران ساکن بوده اند. 25 سالگی در بسیاری از تقسیم بندی های سنی، آغاز استقلال اقتصادی و اجتماعی بزرگسالی محسوب شده است و 60 سالگی نیز پایان آن محسوب می شود.

حجم نمونه با درنظرگرفتن همگنی صفت مورد بررسی (جهت گیری در سبک زندگی) در بررسی مقدماتی 3/0 و خطای 4%، 525 نفر در نظر گرفته شد. نمونه ها در هر منطقه به شیوه ی نمونه گیری چند مرحله ای و متناسب با حجم، در بلوک های انتخابی با مراجعه به درب منازل و مصاحبه با یک مرد یا زن در بازه ی سنی مورد نظر توزیع گردید.
 

روایی و پایایی

اعتبار پرسشنامه از نوع صوری می باشد. پایایی آن نیز از طریق محاسبه ی آلفای کرونباخ برای جهت گیری ارزشی سبک زندگی خاص(65/0) و آزمون مجدد پرسشنامه به فاصله زمانی سه ماه و با ضریب همبستگی 7/0 بوده است.
 

تعریف مفاهیم و شاخص سازی

متغیر وابسته در این تحقیق سبک زندگی مادی و یا فرهنگی است. سبک زندگی یکی از صورت های خرده فرهنگی است که با ارزش دادن و یا گرایش به مقولات فرهنگی و یا مادی قابل سنجش می شود.


سبک زندگی، نظامی از اعمال طبقه بندی شده و طبقه بندی کننده است که از طریق الگوهای خاصی از ویژگی ها و فعالیت های با ارزش صحیح تعریف می شود. به عبارت روشن تر مجموعه ای از ترجیحات متمایز کننده که گرایشات مشابه را در هر یک از فضاهای نمادین عرصه زندگی به نمایش می گذارد (جارونن، 2007: 57).

سبک زندگی با نمایش سرمایه های فرهنگی و مادی شکل می گیرد. افراد مدعی پایگاهی خاص با نمایش این سرمایه ها تعلقات پایگاهی خود را به دیگران گوشزد می نمایند. همچنین افراد متعلق به یک پایگاه، هنگامی به سبک زندگی مادی و یا فرهنگی اهمیت می دهند که آن سبک در مجموعه ی ارزشی آن ها قابل تعریف و دارای معنای ویژه باشد (پلرین، 2001: 6).

بر اساس نظر لامانت افراد شیوه ای را برای زندگی انتخاب خواهند نمود که با موقعیت ساختاری، منابع زمینه های فرهنگی و ترجیحات شخصی و پایگاهی آن ها مطابقت داشته باشد. (همان، 7). همچنین و موافق با ایده ی بوردیو (1984) به نظر می رسد که در میان افراد نخبه با تحصیلات بالاتر و درآمد کمتر به نسبت تحصیلات، ذائقه و سلیقه ی فرهنگی بیش تر مورد تأکید قرار می گیرد.

با الهام از پلرین (2001) به منظور سنجش سبک زندگی مادی و یا فرهنگی سیاهه ای از موضوعات مهم در زندگی مانند امنیت مالی، ثروت و قدرت، مالکیت اجناس لوکس و قیمتی، ایمان به خدا، تشکیل خانواده، منزلت شغل و تحصیلات بالا، آداب دانی و نزاکت و فرهیختگی (روشنفکری) از طریق یک طیف پنج قسمتی شامل گزینه های بسیار مهم تا بی اهمیت در اختیار پاسخگویان قرار گرفت. برای هر گویه، گزینه های بسیار مهم و مهم، نشان دهنده، گرایش ارزشی و سبک زندگی موافق با آن بوده است.

با فرض این که ویژگی های انتسابی و اکتسابی افراد در تعیین ذائقه ی فرهنگی و سبک زندگی آن ها اثرگذار است، متغیرهای مستقل این تحقیق را متغیرهای ساختاری مانند پایگاه اجتماعی، دوگانگی پایگاهی، ویژگی های انتسابی و اکتسابی تشکیل می دهند.

پایگاه با احتساب نمره ی منزلت شغل به عنوان متعین رسوبی موقعیت اجتماعی در جامعه ی کنونی، دوگانگی ساختاری (ناهماهنگی پایگاهی)، با تبدیل تحصیلات و درآمد به متغیر استاندارد و اندازه گیری تفاوت این دو متغیر از یکدیگر، ویژگی های انتسابی، با پرسش از جنس، سن، قومیت، منشأ شهری و یا روستایی و بالاخره ویژگی های اکتسابی، با تحصیلات، درآمد، هزینه های زندگی، وضعیت فعلی اشتغال و تجربه مواجهه ی با محیط های دیگر مثل زندگی در شهر بزرگ و مسافرت به کشورهای دیگر تعریف و سنجیده شده است.
 

یافته ها

تصویری از ویژگی های کلی پاسخگویان

بر اساس نتایج به دست آمده 58% از پاسخگویان زن و 42% مرد بوده اند. میانگین سن مردان 6/37 سال و میانگین سن زنان 2/37 سال می باشد. 7/24 درصد این افراد مجرد، 71 درصد متأهل و بقیه بیوه هستند.

منشأ 81% پاسخگویان تهران، 3/17 درصد شهر بزرگ و 7/1 درصد روستا بوده است. تحصیلات پاسخگویان به ترتیب 9/1 درصد بی سواد، 35/23 درصد راهنمایی و دبیرستان، 1/47 درصد تا دیپلم، 2/25 درصد لیسانس و 4/3 درصد نیز بالاتر بوده است.

میانگین درآمد 317 هزار تومان و مخارج 217 هزار تومان است و درآمد بین 9000 تا 575000 تومان و مخارج بین 13000 تا 460000 تومان نوسان دارد. 3/51 درصد نمونه دارای قومیت فارس، 30 درصد ترک و بقیه از سایر اقوام می باشند. پایگاه اجتماعی این گروه نیز با درنظر گرفتن منزلت شغل 37 درصد پایین، 2/48 درصد متوسط و 12 درصد بالا بوده است.

دوگانگی ساختاری طیفی با حداقل 62/13 و حداکثر 71/2 را تشکیل می دهد. 6/39 درصد پاسخگویان دارای درآمد بیش از تحصیل و 4/60 درصد تحصیلات بیش از درآمد بوده اند. در ضمن حدود 62 درصد افراد نمونه در سبک زندگی دارای جهت گیری مادی و بقیه، گرایشات فرهنگی داشته اند.
 

رابطه ی متغیرهای مستقل و سبک زندگی فرهنگی و مادی

بررسی رابطه ی دو متغیره

متغیر وابسته در این تحقیق، سبک زندگی با جهت گیری مادی و یا فرهنگی و متغیرهای مستقل، شماری از متغیرها با سطح سنجش اسمی و فاصله ای است که برای بررسی رابطه ی موجود بین آن ها و متغیر وابسته از آزمون های آماری r پیرسون و مقایسه ی میانگین ها استفاده شده است. نتایج به دست آمده در جدول زیر گزارش شده است.

 
جدول 1: نتایج روابط همبستگی متغیرهای مستقل و وابسته
متغیر وابسته سن پایگاه اجتماعی دوگانگی ساختاری تحصیلات درآمد هزینه
سبک زندگی 038/0
395/0
503/0
098/0
030/0
491/0
129/0-
007/0
428/0
152/0-
001/0
505/0
012/0
799/0
504/0
055/0
239/0
459/0
 
روابط مشاهده شده، گویای ارتباط بین تحصیلات، دوگانگی ساختاری و پایگاه اجتماعی با سبک زندگی مادی یا فرهنگی می باشد. از آنجا که سبک زندگی، شاخصی است که دارای دو مقدار حد نهایی سبک زندگی با جهت گیری مادی و فرهنگی است، رابطه ی منفی آن با تحصیلات و دوگانگی ساختاری نشان دهنده ی سبک زندگی مادی در تحصیلات و دوگانگی ساختاری بیشتر است.

با توجه به شاخص دوگانگی ساختاری که میزان آن نشان دهنده ی تفاوت تحصیلات و درآمد است، می توان این گونه نتیجه گیری کرد که پاسخگویانی که تحصیلات آن ها بیشتر از درآمد است (دوگانگی مثبت) به سبک مادی و در مقابل کسانی که دارای درآمد بیش از تحصیلات هستند به سبک فرهنگی گرایش دارند.

این نتیجه، تمایل تحصیلکردگان به سبک مادی را نیز قابل توجیه می سازد. به عبارت دیگر، وجود وضعیت و شرایط فرهنگی که با تحصیلات بالاتر مشخص می شود، گرایشات مادی متناسب با آن را طلب می کند. رابطه ی پایگاه با سبک زندگی نیز توجیهی دیگر برای این قضیه است. پایگاه بالاتر، افراد را متمایل به سبک زندگی فرهنگی می سازد؛ گرچه اندازه ی این رابطه ضعیف است؛ اما رابطه ای معنادار می باشد.

این نتایج ایده ی بوردیو را در مورد همراهی و تعادل بین سرمایه اقتصادی و فرهنگی بازگو می کند. افراد با سرمایه ی فرهنگی بالاتر، مدعی و متمایل به کسب سرمایه ی اقتصادی متناسب با سرمایه ی فرهنگی خود می باشند.

به منظور شناخت بهتر نقش دوگانگی ساختاری، به تفکیک افراد با تحصیلات بیش از درآمد و افراد با تحصیلات بیش از درآمد پرداخته شد و سپس تفاوت میانگین سبک زندگی در این دو گروه مورد بررسی قرار گرفت. نتیجه ی آزمون مقایسه ی میانگین دو نمونه ی مستقل، نتایج قبلی را در سطح معناداری 03/0 تأیید نمود.

 
جدول 2: نتایج آزمون مقایسه میانگین متغیر وابسته در طبقات متغیر مستقل
متغیرهای مستقل طبقات متغیرهای مستقل میانگین متغیر وابسته مقدار T سطح معناداری
جنسیت زن
مرد
32/9
67/8
 
44/2-
 
015/0
 
وضعیت تأهل مجرد
متأهل
19/9
60/8
 
010/2-
 
045/0
 
وضعیت شغل شاغل
بیکار
11/9
89/7
 
29/2-
 
022/0
 
 
بر اساس نتایج به دست آمده در بین متغیرهای مستقل طبقه بندی شده، تنها جنسیت، وضعیت تأهل و شغل با سبک زندگی رابطه دارند. زنان، شاغلان و مجردان بیش تر گرایش به سبک زندگی فرهنگی دارند. بدین ترتیب به نظر می رسد که ادعای پایگاهی این گروه از افراد بیش تر از طریق گرایش به سبک زندگی فرهنگی شکل می گیرد.
 

بررسی روابط چند متغیره

الف: تابع تشخیص

به منظور بررسی رابطه ی همزمان متغیرهای مستقل با سبک زندگی فرهنگی یا غیرفرهنگی (مادی) از آزمون تحلیل تشخیصی به منظور شناسایی متغیرهای اثرگذار بر دو نوع سبک زندگی بهره گرفته شد.

متغیرهای واردشده، در تابع، پایگاه اجتماعی، دوگانگی ساختاری، سن، جنس، قومیت، منشأ (تهران، شهربزرگ، روستا)، وضعیت تأهل، شغل، تحصیلات، درآمد و هزینه ی خانواده می باشد.

وزن ضرایب تشخیصی متغیرهای استانداردشده نشان می دهد که متغیرهای جنسیت با مقدار 483/0، تحصیلات با ضریب 578/0- و دوگانگی ساختاری 589/0- سهم بیش تری در تعیین توان تابع تشخیص دارند.

(دوگانگی ساختاری) 589/0- (تحصیلات) 578/0- (پایگاه) 566/0+ (جنسیت) 483/0 Y=
مقدار لاندای ویلکس 958/0، کای اسکویر 716/7 با سطح معناداری 001/0، همبستگی کانونی معادل 451/0 و واریانس تبیین شده 194/0 می باشد که نشان می دهد حدود 20 درصد از واریانس متغیر وابسته توسط این متغیرهای مستقل توضیح داده می شوند.
 

ب: رگرسیون لجستیک

پس از تشخیص مؤثرترین متغیرها در تعیین سبک زندگی فرهنگی و یا غیر آن، می توان از رگرسیون لجستیک به منظور آگاهی از تأثیر همزمان متغیرهای مستقل بر سبک زندگی فرهنگی یا غیر آن بهره برد. در رگرسیون لجستیک از آماره های دارای توزیع کای اسکویر برای ارتباط معنادار متغیرها استفاده می شود.

متغیرهایی که با روش گام به گام وارد معادله می شوند، به ترتیب متغیر جنسیت، پایگاه اجتماعی و دوگانگی ساختاری می باشند. متغیرهای مستقل در سطح 03/0 و با مقدار کای اسکوئر 733/22 با سبک زندگی فرهنگی دارای رابطه هستند. صحت طبقه بندی، مدل به میزان 7/86 است که نشان دهنده ی درصد بالای درستی تفکیک پاسخگویان در دو گروه با سبک زندگی فرهنگی و غیر آن می باشد.


جدول 3: نتایج آزمون رگرسیون لاجستیک
متغیرهای مستقل مقدار b خطای معیار آماره والد درصد آزادی سطح معناداری نسبت برتری
جنسیت 584/0 305/0 668/3 1 05/0 793/1
پایگاه 64/0 031/0 169/4 1 04/0 066/1
دوگانگی ساختاری 172/0- 076/0 164/5 1 023/0 842/0
مقدار ثابت 924/1 584/0 843/10 1 001/0 851/6
 

بر مبنای مقدار ثابت و ضریب b معادله رگرسیون لجستیک به صورت زیر نوشته می شود:

(دوگانگی ساختاری) 172/0- (پایگاه) 64/0 + (جنسیت) 584/0 + 924/1 = سبک زندگی
نتایج نشان می دهد که زن بودن و پایگاه اجتماعی بالاتر، احتمال سبک زندگی با جهت گیری فرهنگی را افزایش داده و در مقابل، دوگانگی ساختاری آن را کاهش می دهد. نسبت برتری EXP(B) بیانگر نسبت فراوانی تعلق به یک طبقه در مقابل فراوانی عدم تعلق به آن می باشد.

در این صورت، جنسیت زن با احتمالاً 8/1 برابر، پایگاه اجتماعی افراد با احتمال 06/1 برابر و دوگانگی ساختاری به میزان احتمال 8/0 تمایل به سبک زندگی فرهنگی را در مقابل سبک مادی آن افزایش می دهد.
 

جمع بندی و نتیجه گیری

تعاملات اجتماعی تنها با شناخت وضعیت پایگاهی طرف های درگیر امکان پذیر می باشد. تظاهرات پایگاهی پذیرفته شده توسط دیگران، تأیید پایگاهی را به دنبال داشته و نه تنها باعث ارضای عزت نفس شده است، بلکه در ایجاد و فراهم نمودن فرصت و سبک های زندگی اهمیت دارد.

از طرف دیگر، در جوامعی با درجات مختلف تناقض، چندگانگی و ابهام در ابعاد موقعیت اجتماعی، تشخیص موقعیت اجتماعی مشکل می شود. در این حالت نمادهای پایگاهی ممکن است دچار سردرگمی شوند و نیاز به بازتعریف داشته باشند.

احساس ناامنی در موقعیت اجتماعی، اطمینان پایگاهی را دچار مخاطره می سازد. هنگامی که موقعیت پایگاهی دارای تعریف دقیق اجتماعی باشد، نمادهای پایگاهی برای همه افراد قابل فهم است و ادعای تشخص آسان تر صورت می گیرد.

هرچه موقعیت ها نامطمئن تر و متناقض تر شوند، نه تنها سرمایه فرهنگی به صورتی ناآگاهانه و به عنوان بخشی از عادتواره ها به کار گرفته می شوند؛ بلکه هم چنین از آن به گونه ای آگاهانه و برای ادعا و مطالبات تظاهری پایگاهی استفاده می شود.

خصوصاً کسانی که تهدید و یا عدم پذیرشی را علیه پایگاه منزلتی خود احساس می کنند، گرایش بیش تری به انواع اشکال سرمایه و مصرف تظاهری آن از خود بروز می دهند. با فرض چنین شرایطی، سرمایه ی مادی و یا نمادی، نه تنها امنیت و اطمینان پایگاهی را تضمین می کند؛ بلکه همچنین در یک بافت اجتماعی متناقض به ابزاری برای ادعای پایگاهی تبدیل می گردد (پلرین، 2001: 5-3).

بدین ترتیب به نظر می رسد که تظاهرات پایگاهی با افزایش عدم پذیرش و تهدید موقعیت اجتماعی شدت می گیرد. این پیش فرض مدعی است که گروه های فروتر اجتماعی برای اثبات و پذیرش موقعیت اجتماعی خود، نیازمند پافشاری بیش تر بر سبک های زندگی فرهنگی و یا مادی می باشند.

این پافشاری به صورت تظاهرات بیانی، رفتاری و یا به کارگیری نمادهایی جلوه گر خواهد شد که به دیگران عضویت پایگاهی مورد قبول را خاطرنشان سازد. معمولاً در شرایط محدودیت دسترسی به شاخص های لازم برای کسب موقعیت پایگاهی برتر، تأکید بیش تری بر ادعای عضویت پایگاهی شده و گرایش به سبک هایی از زندگی شدت می گیرد که با جهت گیری ارزشی خاصی در ارتباط می باشد.

تئوری های پایگاه اجتماعی و مصرف تظاهری وبلن، وبر، بوردیو و دیگران به بیان تشخص پایگاهی از طریق شکل گیری سرمایه های فرهنگی و یا مادی می پردازند. دوگراف با استفاده از فرضیه ی به حداکثر رسانی پایگاه، به بررسی چندگانگی پایگاهی و سبک زندگی می پردازد. از این منظر در تعاملات اجتماعی، افراد بیش تر خود را با تظاهر به سبکی ظاهر می سازند که با معیارهای پایگاه برتر مطابقت داشته و به افزایش پایگاه بینجامد.

گرایش به سبک زندگی فرهنگی و یا مادی بیانگر نوعی آمادگی برای رفتار بر اساس همان سبک می باشد. در این صورت گروه های مختلف اجتماعی، خصوصاً گروه های محروم شده ی جنسیتی، سنی، قومیتی، تحصیلی، شغلی و پایگاهی که هر کدام به نوعی درصدد به حداکثر رسانی موقعیت اجتماعی خود می باشند، گرایش به سبکی خواهند داشت که در نظرشان موقعیت اجتماعی آن ها را افزایش خواهد داد.

نتایج حاصل از بررسی تجربی این فرض، حاکی از گرایش بیش تر افراد تحصیل کرده و دوگانه پایگاهی، به سبک زندگی مادی و گروه های با پایگاه اجتماعی بالاتر، به سبک زندگی فرهنگی است. چنین به نظر می رسد که گروه های تحصیلی و دوگانه پایگاهی، افزایش موقعیت اجتماعی خود را در گرو سبک زندگی مادی شایسته و گروه های پایگاهی (منزلت شغلی برتر)، در سبک فرهنگی می دانند.

در تحلیل تشخیصی، جنسیت(زن) و گروه های با پایگاه بالاتر، به سبک فرهنگی و گروه های تحصیلی، به سبک مادی تمایل نشان داده اند. در رگرسیون لاجستیک نیز تنها پایگاه (با احتمال و نسبت برتری سبک فرهنگی به مادی (1/1) و دوگانگی پایگاهی (با نسبت برتری سبک فرهنگی به مادی 83/0) دارای رابطه ی معنادار با سبک زندگی بوده اند.

بدین ترتیب می توان نتیجه گرفت که در جمعیت مورد تحقیق متغیرهای تحصیل، جنسیت، پایگاه اجتماعی و دوگانگی ساختاری هر کدام به نسبت و در شرایطی از مهم ترین مولفه ها در تعیین ادعای پایگاهی نهفته در سبک زندگی با گرایشات ارزشی فرهنگی و یا مادی می باشند.
 
منابع:
تامین، ملوین. 1373. جامعه شناسی قشربندی و نابرابریهای اجتماعی. ترجمه عبدالحسین نیک گهر. تهران: نشر توتیا.
اباذری یوسف و چاوشیان حسن 1381، "از طبقه اجتماعی تا سبک زندگی/رویکردهای نوین در تحلیل جامعه شناختی هویت اجتماعی"، مجله نامه علوم اجتماعی، شماره 20، پاییز و زمستان صص 3-28.
رحمت آبادی الهام و آقابخشی حبیب 1385، "سبک زندگی و هویت اجتماعی جوانان"، فصلنامه علمی پژوهشی رفاه اجتماعی، سال پنجم، شماره 20، صص 123-253.
گراب، ادوارد جی. 1373. نابرابریهای اجتماعی. ترجمه محمد سیاهپوش و دیگران. تهران: نشر معاصر.
وبر، ماکس. 1374. اقتصاد و جامعه. ترجمه عباس منوچهری و دیگران. تهران: انتشارات مولی.
وبلن، تورستن. 1383. نظریه طبقه مرفه. ترجمه فرهنگ ارشاد. تهران: نشر نی.
Aschaffenburg,koran,Mass,Ineke,1997,"Cultural and educational careers: The dynamics of social reproduction", American sociological review,vol.62,Aug,573-587.
Bottero,wendy,2005,Stratification, Social division and inequality,London and New york, Rutledge.
Bourdieu,Pierre,1984,Distinction: a social critique of the judgment of taste,London, Rutledge.
Brown, Wayne c, Crates,Gary A,Lass well,Tomas E,1988,"Measuring status inconsistency, More trouble than its worth?",Sociological perspectives,vol.31,No.2,Apr: 213-237.
De Graf,Nad dirk,1991,"Distinction by consumption in Czecholovakia,Hungry and Netherlands"European sociological review,vol.7,No.3,Dec,267-290.
DiMaggio, Paul, Mohr,John, 1985,"Cultural capital Educational attainment and Marital selection" American Journal of sociology, vol.90,no.6,1231-1261.
Dressler,w.w.1988,"Social consistency and psychological distress",Journal of health and social behavior, vol.24,No,1,Mar,69-91.
Howe,Carolyn,1992,political Ideology and class formation: A study of the middle calss, westport, Connecticut, London praeger.
Jarvinen,Margaretha, Gundelach, Peter,2007,"Teenage Drinking, Symbolic Capital and Distinction" Journal of Youth studies, vo.10,No.1, fib, 55-71.
Parkin, Frank,1982,social closure and class formation in classes power and conflict: classical and contemporary debates,Ed Giddiness and Hell,London, McMillan 175-185.
Pellerine, Lisa A,stearns, Elizabeth,2001,Status honor and the valuing of cultural and material capital
,Elsevier,poetics, No 29,1-24.
Slomczynski, kazimir,1989,Effects of status inconsistency in the intellctive process: The united states, Japan and Poland in cross national Research in sociology, Ed Kohn M,London,sage 148-166.
Tally, Katz G, Shavit, Yossi, 1998, "The Stratification of Leisure and Taste: Classes and Lifestyles in Israel" European Sociological Review, vol.14 No 4, 369-386.
 
منبع: دوفصلنامه تحلیل اجتماعی نظم و نابرابری اجتماعی، شماره 4، پاییز و زمستان 1389، صص 146-129.